بعضی وقتا هم یه لبخند مسخره می شینه رو لبات
انقدر مسخره س که فراموش می کنی و نیشخند می زنی به گذشته ها
حس می کنی خالی میشی از همه چی ... پــــــــوکه پــــــوک
واسه چند لحظه خوشی میزنه زیـر دلـت و همـه چیـو خوب میبینی !
انگار دارم پوست میندازم...
مثل تشنه ای که سال ها تو کویر راه رفته با رویای آب، و حالا بوی آب رو حس میکنه...
صدای موج ها رو میشنوه...
چه حس تازه و عجیبی!