هیچستان

... زیر این طاق کبود ، یکی بود یکی نبود

هیچستان

... زیر این طاق کبود ، یکی بود یکی نبود

اشتباهی

همیشه با من بوده و هست... تنهایی ، غم

نشسته بودم پشت لپ تاپ و فکر می کردم...

یه آهنگ خوب و آروم داشت نواخته میشد، نُت به نُت دلداریم میداد که صبر کن/

تلفن خونه زنگ خورد. با خودم فکر کردم بعضی وقتا همین زنگ خوردن چقدر خوبه.

اینکه بدونی یکی اونور خط می خواد باهات صحبت کنه، حتی اگه اشتباه گرفته باشه...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد