روبـروی هــم دو دل ، روبـروی هم دو قاب
دست هایی سرد اما ، دو نگاه پاک و ناب
چشمهایش کوه نور ، عاشق و مست و خراب
لعل لـب هایش عسل ، گیسویش رنگ شراب
گفتمش دارم به دل ، مهر تـــــــــــو ای ماهتاب
گفتمش خورشید من ، لیلای من ، جانم ، بتاب
گفت مجنون گشته ای ، تشنه ای و من سراب
سال ها می گذرد ، بود آنـــــــــروز همچو خواب