هیچستان

... زیر این طاق کبود ، یکی بود یکی نبود

هیچستان

... زیر این طاق کبود ، یکی بود یکی نبود

شبگردی تنها

در کدام کوچه ی این شهر متروک ریشه دوانده ای ؟

شهری که به نام تو بنا کردم ، با مهر تو ...


و حالا درخت ها ، جوی ها و چشمه ها خشکیده اند !


هنوز زنده ام ، شب تا بروز و روز تا شب در کوچه های این شهر در پی رد پایی از تو میگردم ...

محض رضای خدا یکبار هم که شده ببین ...


ببین عشق تو از من چه ساخته . شبگردی تنها
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد